کد مطلب:259391 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172

اقامت در سامرا
حكایت دوم: معظم له نقل كرده اند كه:

وقتی در سامرا اقامت داشتم شبی برای زیارت حضرت سید محمد علیه السلام از سامرا بیرون رفتم و راه را گم نمودم. پس از یأس از زندگی خود به واسطه ی تشنگی فوق العاده و گرسنگی و وزیدن باد سموم در قلب الاسد بی هوش شده روی خاك های گرم افتادم.

ولی دفعتا چشم باز كردم و سر خود را بر روی زانوی شخصی دیدم. آن شخص كوزه ی آبی به لب من رسانید كه تا كنون نظیر آن آب را در گوارایی و شیرینی نیاشامیده بودم. پس از خوردن آب سفره ی نان را باز نمود. دو - سه قرص نان ارزن در آن بود. پس از صرف غذا آن مرد عرب به من فرمود: نهری جاری در این جا وجود دارد



[ صفحه 207]



خود را در آن شست و شو بده.

من گفتم: در این جا نهری نیست و گرنه من این قدر تشنه نمی شدم كه مشرف به هلاكت باشم.

آن مرد عرب فرمود: این آب است كه در این جا جاری است.

من به مجرد صادر شدن این كلمه از آن شخص عرب دیدم در آن جا نهر باصفایی است و تعجب كردم كه نهر آب در كنار من بوده و من از تشنگی و عطش بسیار نزدیك به هلاك شدن بودم!

آن مرد عرب سپس از من پرسید: قصد كجا داری؟

گفتم: حرم مطهر سید محمد علیه السلام.

آن شخص عرب فرمود: این هم حرم سید محمد است.

من مشاهده كردم و دیدم نزدیك بقعه ی سید محمد علیه السلام هستم و حال آن كه محلی را كه در آن جا راه گم كرده بودم قادسیه بود و مسافت فراوانی از آنجا تا مرقد سید محمد علیه السلام وجود داشت.

در فاصله ی مصاحبت با آن مرد عرب از وی استفاده ی فراوان بردم و مطالب چندی برایم توضیح داد. از سفارش ها و توصیه های وی: تأكید بر تلاوت قرآن مجید.

- انكار تحریف قرآن.

- نیكی به والدین.

- رفتن به زیارت بقاع متبركه و امامزادگان.

- احترام به ذریه ی علوی.

- خواندن نماز شب.

- ذكر تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام.

- تأكید در زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام بود.

در این هنگام از فكرم خطور كرد كه نكند این شخص امام زمان علیه السلام باشد. با بروز این فكر در ذهنم ناگاه آن شخص عرب از نظرم ناپدید گردید و چقدر متأسف شدم كه یار در كنارم بوده است و گمشده را یافته بودم اما او را نشناختم.



[ صفحه 208]